کجا بگریم؟ واگویه ی جاماندگان از قافله ی شهدا



چقدر طی کنم اوقات بی خیالی را؟
چقدر سر بشکم کوزه های خالی را؟
چگونه پس نزم دست مرگ را از خویش ؟
چگونه نشکنم این رخوت کاروان سفالی را؟
گذشت زنگ غزل خوان کاروان شفق
نمی نیاشفت این خواب لاابالی را
چه می توان بر من خواند غیر مرثیه ای ؟
چه می توانم کرد این شکسته بالی را؟
هوای خوزستان بوی دیگری دارد...
بهار!می شنوی عطر این حوالی را؟
...من از شهیدان دارم بهار و خاطره را
بهار و حتی این شعر ارتجالی را
دلم خوش است به روزی که بال باز کنم
...به دوش می کشم این باور محالی را
کجا بریزم اشک به این زلالی را؟
کجا بگریم باران خشکسالی را؟
برادران شهیدم !کجاست شانه ی تان؟
کجا بپرسم این بغض بی سوالی را؟
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 20:49 توسط محمد امین سازگاری
|