برای شهیدان خدایی باران صدا کردم شما را

دریا دلان بیدل خورشید باور!

ای خون تان نذر درختان تناور!

ای روشن آیینان با ایمان تاریخ!

آیینه های عشق ! سرداران بی سر!

ای ضرب پوتین شما بر گرده ی شب

چون رعد ٬ در اردوی شیطان ٬ وحشت آور

از پرچم خورشید٬ در چشمتان موج از شهپر جبریل ٬ بر شهبال تان پر

لب های تان بیت الغزل ٬ دستان تان ابر

 چشمان تان باران شالیزار دیگر

باران صدا کردم شما را ؟...رود بودید

رودی که از ابعاد دریاهافراتر...

...ما مرده زندان خواهش های خویشیم

زنده کنند این چشم ها با نبض هر پلک

این ماهیان سرخ در گریه شناور

غبار روبی پوتین ها(محمد جواد شاه مرادی)